- ساز زنی
- نوازندگی مطربی، تار زنی
معنی ساز زنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سازهایی که زه یا سیم دارند و صوت در آن ها به واسطۀ ارتعاش زه ها یا سیم ها با زدن زخمه یا انگشت ایجاد می شود مانند تار، سه تار، چنگ، عود، گیتار
کسی که ساز زند نوازنده، تار زن
ساز بستن ساز دادن ساز نواختن، یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن
ساز نواختن، نواختن ساز
کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف زمین، ناف عالم، ناف ارض
خودستایی تکبر، دعوی باطل کردن
عمل وشغل نای زن
شغل و عمل سکه زن
Organizational
организационный
organisatorisch
організаційний
organizacyjny
organizacional
organizzativo
organizacional
organisationnel
organisatorisch
संगठनात्मक
organisasi
تنظيميٌّ
ארגוני
organizasyonel
shirika
องค์กร
সাংগঠনিক
تنظیمی
کسی که جاز نوازد
کسی که ساز می زند، نوازنده