جدول جو
جدول جو

معنی ساز زنی - جستجوی لغت در جدول جو

ساز زنی
نوازندگی مطربی، تار زنی
تصویری از ساز زنی
تصویر ساز زنی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساز زهی
تصویر ساز زهی
سازهایی که زه یا سیم دارند و صوت در آن ها به واسطۀ ارتعاش زه ها یا سیم ها با زدن زخمه یا انگشت ایجاد می شود مانند تار، سه تار، چنگ، عود، گیتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساز زن
تصویر ساز زن
کسی که ساز زند نوازنده، تار زن
فرهنگ لغت هوشیار
ساز بستن ساز دادن ساز نواختن، یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز زدن
تصویر ساز زدن
ساز نواختن، نواختن ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناف زنی
تصویر ناف زنی
کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف زمین، ناف عالم، ناف ارض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاف زنی
تصویر لاف زنی
خودستایی تکبر، دعوی باطل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نای زنی
تصویر نای زنی
عمل وشغل نای زن
فرهنگ لغت هوشیار
((دَ هَ))
ساز بادی زبانه دار کوچکی به شکل مستطیل که به وسیله دم و بازدم نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساز زدن
تصویر ساز زدن
((زَ دَ))
نواختن وسیله موسیقی، کنایه از بهانه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکه زنی
تصویر سکه زنی
شغل و عمل سکه زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازمانی
تصویر سازمانی
Organizational
دیکشنری فارسی به انگلیسی
организационный
دیکشنری فارسی به روسی
організаційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
संगठनात्मक
دیکشنری فارسی به هندی
সাংগঠনিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جاز زن
تصویر جاز زن
کسی که جاز نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساززن
تصویر ساززن
کسی که ساز می زند، نوازنده
فرهنگ فارسی عمید